سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شیوا اومد بغلم . اونو به خودم چسبوندم و گفتم : نی نی ! گفت : نی نی نیستم . گفتم : خانوم بزرگه . گفت : بزرگ نیستم . معمولی هستم . خانوم معمولی هستم ! من بچه ام . نی نی نیستم .
^ 96/1/20 - تغییر : [اندیشه نگار] 96/1/20
- نوسازی - نظر

+ یه کم شکم در آوردم . شیوا : باید روزه بگیری - 20 تا - تا لاغر بشی . باشه ؟ بعد ادامه داد : چون دلم برات می سوزه 10 روز بگیر ... چون دلم برات می سوزه 5 روز بگیر ... چون دلم برات می سوزه 1 روز بگیر ... چون دلم برات می سوزه هیچی نگیر . اه . نمیشه که !
^ 96/1/20 - تغییر : [آیینه سکندر] 96/1/20
- نوسازی - نظر

+ 2 برادر با هم اومده بودن داروخونه . البته هر کدوم برای کار خودش . یکیشون گفت : زنم معده اش می جوشه میاد بالا . یه دارو بدین . نسخه پیچ آلومینیم ام جی رو بهش معرفی کرد . برادرش گفت : معده یکی از جاهای حساسه . برای چی میخوای الکی دارو بدی ؟ بعد درخواست خودشو مطرح کرد و گفت : یه بسته چرک خشک کن بدین .
^ 96/1/10 - تغییر : [دخت خورشید] 96/1/20
- نوسازی - نظر
نسخه پیچ گفت*شما الان به داداشت گفتی الکی دارو نگیره حالا خودت آموکسی میخوای ؟ آموکسی هم از داروهای حساسه و نیاز به تجویز پزشک داره* بیمار قانع شد . پذیرفت .و این مساله در داروخونه نادره که بیمار بپذیره . - شما (ویرایش | حذف)


نظر

+ جوان نسخه ای آورد و گفت : این دارو ها رو بدین . مریضمون داروشو گم کرده . گفتم : کی رفته دکتر ؟ جوان : نمی دونمنسخه پیچ بدون توجه به تاریخ داشت به زور نسخه رو از کپی می خوند . گفتم : نسخه پارسال ؟؟؟ جوان : چشم مادرم تار می بینه . گفتم : شاید از فشار چشم باشه . گفت : دیروز دکتر بردیمش . نگاه کردم .آمپول فوروزماید و دیازپام بود . نسخه پیچ : شاید گیجی و خواب آلودگیش از دیازپام باشه
^ 96/1/10 - تغییر : [دخت خورشید] 96/1/20
- نوسازی - نظر
جوان رفت و بعد از دقایقی برادرش اومد و همون نسخه رو آورد و داروهاشو خواست . نسخه پیچ : تاری چشم باید بررسی بشه . شاید فشار چشمش بالاست . مرد : حالا فشارش کنترل شده ! گفتم : فشار چشم با فشار خون فرق داره . رفت . ساعتی بعد دیدیم رفته همون داروها رو ( قطره کلرامفنیکل . قطره فنیل افرین - زینک ) داده دکتر عمومی تو دفترچه نوشته ! - شما (ویرایش | حذف)

نظر

+ هر جا می رفتیم عیددیدنی به شیوا ده تومنی می دادن تا اینکه داییم یه 5000 تومنی بهش داد . شیوا : چرا همه 10 تومنی میدن ؟ پولای مختلف نمیدن . باز خدا رو شکر که اونا یه پول قشنگ دادن !
^ 96/1/20 - تغییر : [دخت خورشید] 96/1/20
- نوسازی - نظر

+ 3 تا گلدون کاکتوس تو اتاق داشتیم . شیوا : من مسئول آب دهی ام ! هر روز به اونا آب می داد . مادرش گفت: اینقدر آب نده . اینا مال بیابونن . آب زیادی نمیخوان . شیوا : پس چرا من تا حالا تو بیابون ندیدم ؟! یکی از کاکتوس ها پوسید . جمع شد و کپک زد . شیوا : می دونی اسم این 3 تا چیه ؟ خانوم چاقه . خندونه . زشتک !
^ 96/1/20 - تغییر : [دخت خورشید] 96/1/20
- نوسازی - نظر

+ شامشونو زود خورده بودن . ساعت 12 شب شیوا نون و پنیر و چای شیرین خواست . مادرش براش آماده کرد . شیوا : تو هم بیا با من بخور . مادر : من غذا نمی خورم . شیوا : باید بخوری . مادر : سیرم . دلم درد می گیره ها . شیوا : دلت درد بگیره . باید بخوری ! مادر : کنارت می شینم اما نمی خورم . شیوا : باشه .
^ 96/1/20 - تغییر : [دخت خورشید] 96/1/20
- نوسازی - نظر

+ شیوا پس از چند روز به مادرش - اونم بصورت اتفاقی گفت : رفتم خونه دوستم مادرش کلی به من عیدی داد . گذاشتم تو جیب بلوزم رفتیم حرم گم شدمادرش گفت : چرا الان میگی ؟ شاید تو تاکسی تلفنی افتاده باشهشیوا : مگه مهمه ؟ میخواستی باهاش چیزی بخری ؟! مادر : خیلی جالبه . شیوا اصلا پول براش اهمیتی نداره گفتم : آره شیوا ؟ گفت : پول دیگران برام مهمه . پول خودم نهگفتم : پول دیگران یعنی چی ؟
^ 96/1/20 - تغییر : [دخت خورشید] 96/1/20
- نوسازی - نظر
گفت : مامان و بابا . - شما (ویرایش | حذف)

نظر

+ یکی از آشناهای خانومم زنگ زد و گفت : ما هر چی منتظر بودیم ( تو ایام تعطیلات ) شما به ما سر نزدین . حالا ما می آییم عیددیدنی . خانم : میوه بخر مهمون داریم . شیوا که حرفو شنید گفت : نخیر . ما بزرگتریم . ما سیدیم . همش از اونا تعریف می کنه مادرش گفت : کوچیکترا باید برن دیدن . شیوا : نخیرم . ما از همه بزرگتریم . الکی خودشونو بزرگ می کنن !
^ 96/1/20 - تغییر : [دخت خورشید] 96/1/20
- نوسازی - نظر

+ شیوا : مورچه چه فایده ای برای ما داره ؟ ... مگس چه فایده ای داره ؟ ... عنکبوت ... گفتم : گنجشک اونو می خوره . گفت : ایی . می دونه غذاشه ؟ گفتم : آره . گفت : کی بهش گفته ؟ گفتم : خدا گفته . گفت : چه جوری ؟ گفتم : تو دلش گذاشته . گفت : می دونه ماست بده ؟ ماست با پلو بده ؟!

+ شیوا : آدم باید خودشو دوست داشته باشه . دیگرانو نباید دوست داشته باشه . من خودمو دوست دارم ! گفتم : کی گفته ؟ گفت : خانوم ورزشمون . گفته آدم باید به فکر خودش باشه ! گفتم : منظورش اینه که آدم باید ورزش کنه . غذای خوب بخوره و ... با اصرار بر نظر خود گفت : من از این حرف اینو فهمیدم !

+ تلفن داروخونه زنگ زد . نسخه پیچ گوشی رو برداشت و این صحبت ها شنیده شد : باید با دکترت مشورت کنی . اینجا ما دکتر نداریم که ... نه . گوشی رو گذاشت و گفت : میگه ننه ام فشارش میاد پایین . چه کارش کنم ؟ نسخه پیچ 2 : میخواستی بگی عوضش کن .

+ شیوا : بابا چی میشه که مگس تو چشم تخم میذاره ؟ گفتم : بصورت اتفاقی . گفت : برای همین من دوست دارم همه مگس ها رو بکشم . بابا فایده مگس چیه ؟ گفتم : گرده افشانی . گفت : نمیشه فقط زنبورها بکنن ؟ گفتم : زنبورها کمند . گفت : همه مگس ها ؟ گفتم : آره . گفت : خرمگس ها هم ؟ گفتم : آره . گفت : خرمگس مامان مگس هاست ؟ گفتم : نه . گفت : چرا میگن خرمگس ؟

^ 96/1/20 - تغییر : [شما] 96/1/20
- نوسازی - نظر
گفتم : میاد رو بدن خر می شینه . گفت : فکر می کردم رو گاو می شینه .

نوشته شده در  جمعه 96/1/25ساعت  2:8 عصر  توسط شیوای بابا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
***
***
//
*
*
*
*
***
*
*
*
[عناوین آرشیوشده]